نمیزارم اینو فراموش کنید 🥹🤌🏻
نمیزارم اینو فراموش کنید 🥹🤌🏻
وقتی که فکر و ذهن جونگین ماموریتش بود و ناراحت بود که نتونسته بود انجامش بده و ما اینجا سهونی رو داریم که حواسش به کای بود و فکر میکرد بخاطر این ناراحته که کیونگ نزاشته ماست بخوره و بهش گفت « اشکال نداره ناراحت نباش فردا خودم برات ماست میخرم »
و جونگین بخاطر اینکه ناراحت بود حرفی نزد که سهون دوباره گفت « فردا هرچقدر خواستی ماست بخور من جلوت وایمیستم تا کسی ماست رو ازت نگیره »
من اصلا قلبممم براشونننن رفتتتت🥹🥹🥹🤌🏻🤌🏻🤌🏻
وقتی که فکر و ذهن جونگین ماموریتش بود و ناراحت بود که نتونسته بود انجامش بده و ما اینجا سهونی رو داریم که حواسش به کای بود و فکر میکرد بخاطر این ناراحته که کیونگ نزاشته ماست بخوره و بهش گفت « اشکال نداره ناراحت نباش فردا خودم برات ماست میخرم »
و جونگین بخاطر اینکه ناراحت بود حرفی نزد که سهون دوباره گفت « فردا هرچقدر خواستی ماست بخور من جلوت وایمیستم تا کسی ماست رو ازت نگیره »
من اصلا قلبممم براشونننن رفتتتت🥹🥹🥹🤌🏻🤌🏻🤌🏻
۲.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.