عشق جان من
بیا بر من بتاب عشق جان من
که بی تو تیره شد آسمان من
بیا که ناز مرا کس نمی خرد
که بسته است درِ این دکان من
مگذار در غیبت ات فرو ریزد
میان هر شب ام بامیان من
ندیده ای در عرض نبودنت
چقدر طول می کشید زمان من
نشسته ام تنها، گرچه در جمع شان
غزل، غریبی و غم؛ دوستان من
شب چنان عقابی فرود می آید
به جان بی رمقِ آشیان من
دو «ماه» بود، یکی رفت و یکی پژمرد
در کنار پنجره ، درون استکان من
محمد خوش بین
که بی تو تیره شد آسمان من
بیا که ناز مرا کس نمی خرد
که بسته است درِ این دکان من
مگذار در غیبت ات فرو ریزد
میان هر شب ام بامیان من
ندیده ای در عرض نبودنت
چقدر طول می کشید زمان من
نشسته ام تنها، گرچه در جمع شان
غزل، غریبی و غم؛ دوستان من
شب چنان عقابی فرود می آید
به جان بی رمقِ آشیان من
دو «ماه» بود، یکی رفت و یکی پژمرد
در کنار پنجره ، درون استکان من
محمد خوش بین
۳.۷k
۱۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.