ظلم است در این عهد شباب احساس بیماری کنم
ظلم است در این عهد شباب احساس بیماری کنم
شبها به جای خواب خوش تا صبح عزاداری کنم
ظلم است خدای مهربان در روزگار بیکسی
تنها درون خانه ام احساس سرباری کنم
ظلم است نقاب شیشه ای پنهان کند اشک مرا
خنده نشیند بر لبان اندر درون زاری کنم
آتش گرفت این زندگی با آه سرد
اما به نام مصلحت هرگز نشد کاری کنم
شبها به جای خواب خوش تا صبح عزاداری کنم
ظلم است خدای مهربان در روزگار بیکسی
تنها درون خانه ام احساس سرباری کنم
ظلم است نقاب شیشه ای پنهان کند اشک مرا
خنده نشیند بر لبان اندر درون زاری کنم
آتش گرفت این زندگی با آه سرد
اما به نام مصلحت هرگز نشد کاری کنم
۳.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۱