آن دوری و بدحالی نبودم از رخت خالی
آن دوری و بدحالی نبودم از رخت خالی
به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم
سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت
که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم
به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه است
به بندی تن نخواهد داد هرگز جان ازادم
به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم
سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت
که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم
به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه است
به بندی تن نخواهد داد هرگز جان ازادم
۴.۶k
۱۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.