پدرم گاه صدا میزندم شعر سپید

پدرم گاه صدا می‌زندم شعرِ سپید
بس‌که آشفته و رنجور و به هم ریخته‌ام ...
دیدگاه ها (۰)

شهر را قاب عکس می‌بینمخودم را قاب عکسو قاب عکس پشت قاب عکسخا...

من نفهم و آویزون و دروغگو و هول...نیستم،من فقط یه طوری خاصی...

آب بود؛شنا هم می دانستم؟اما راه رسیدن من دریا نبود،پرواز بود...

سختَ ست که عاشِق شوی و هیچ ندانندهِی شـِعر بگویی بنـویسند که...

در سکوت صدا رویاهای می شنوم که ورق به ورق شعر می شوند...انیس...

گفتم بزنم! گفت زنی؛ مهریه را ...گفتم بکشم! گفت نداری دیه را ...

#عاشقانه_های_من#شعر #شعر_های_زیبا#زیبا #خاص #عاشقانه #دلبران...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط