[ منُ خطآب میکرد ‹ اَنار بانو ›
[ منُ خطآب میکرد ‹ اَنار بانو ›
یه روز کُنجِ آغوشش نشستم ، موهآمُ پشتِ گوشَم زدم و ازش پرسیدم چرا اینطوری خطآب میشم !؟
لبخندِ شیرینش رو لبآش نقش بست و گفت :
‹ اولین بآری که با تو ملاقآت داشتم زیرِ جوون ترین درختِ اَنار وایساده بودی و با لباسِ سُرخِت دلبری میکردی ^-^
وقتی به چشمآی بادومیِ قشنگت نگآه کردم
عطرِ اَنار توی سرم پیچید و مسـتم کرد و توی اون لحظه نَجوآی قلبم گفت دلم به دلت گِره خورده و به تعدآدِ دونه های بیشُمارِ اَنار دوسِت دارم ! › 💕🌿 ˘˘ ]
#Tina
#عشق#عاشقانه🤍
یه روز کُنجِ آغوشش نشستم ، موهآمُ پشتِ گوشَم زدم و ازش پرسیدم چرا اینطوری خطآب میشم !؟
لبخندِ شیرینش رو لبآش نقش بست و گفت :
‹ اولین بآری که با تو ملاقآت داشتم زیرِ جوون ترین درختِ اَنار وایساده بودی و با لباسِ سُرخِت دلبری میکردی ^-^
وقتی به چشمآی بادومیِ قشنگت نگآه کردم
عطرِ اَنار توی سرم پیچید و مسـتم کرد و توی اون لحظه نَجوآی قلبم گفت دلم به دلت گِره خورده و به تعدآدِ دونه های بیشُمارِ اَنار دوسِت دارم ! › 💕🌿 ˘˘ ]
#Tina
#عشق#عاشقانه🤍
۹.۱k
۰۹ مهر ۱۳۹۹