فصل بیقراری ها

🍒🌱تا خزان رفت و دل بهاری شد
موسم گشت و می‌گساری شد

ناگهان غرشی به گوش آمد
گوییا فصل بی قراری شد

کاسه ی آسمان ترک برداشت
ابر بارید و سیل جاری شد

گل خنده ، به روی لب پژمرد
بغض ترکید و وقت زاری شد

هر شبم در سکوت جانفرسا
سرد و تاریک چون مزاری شد

‌روزها هم بدون استثنا ــ
از سیه بختی‌ام غباری شد

حاصل عمر چونکه رفت از کف
زندگی کوه شرمساری شد

از میان رفت عیش فصل بهار
گِرد دل غصه چون حصاری شد

خصلتِ مَردی این زمان نایاب
خرمن وعده‌ها ، شعاری شد

هم‌سخن با من از شکسته‌‌دلی
در قفس ، نغمه ی قناری شد‌

هر که آمد به دیدنم ، از غم
تا همیشه ز من فراری شد‌

چون درختی به تیغ بی‌رحمان
سینه ام جای یادگاری شد

سرخوشی‌ها ز غم پرید از سر
غصه ها موجب خماری شد

(ساقیا) ساغری بده که کنون
وقت مستی و می‌گساری شد🍒🌱

سید محمدرضا شمس (ساقی)
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم ،تو در مناز من به من ن...

🍒🌱چقدر شيرين استديدنِ دو نفره‌هايتانلابه‌لاى اين شلوغ بازارِ...

🌱🍒‹ خيالم چون كبوترهاى وحشى مى کند پرواز. ›🌱🍒

🍒🌱دوست داشتن، هنرِ مبالغه‌ست؛اغراق کنید 🍒🌱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط