امام صادق
#شهادت #امامصادق علیه السلام
امام در سالهاي آخر عمر خود شديداً لاغر و ضعيف شده بود و به تعبير يکي از افرادي که امام را درآن روزگار ديده بود از او چيزي نمانده بود جز سرش، سراسرزندگيش به دشواري وسختي ورنج آفريني گذشته بود. و در سالهاي آخر عمر بر ميزان محدوديت و احضار و تهديد ایشان اضافه ميشد که اين خود بر خستگي و ضعف تدریجی امام مي افزود.
روزي منصور به وزير دربارش « ربيع » گفت همين اکنون جعفربن محمد (امام صادق( عليه السلام)) را در اينجا حاضر کن .
ربيع فرمان منصور را اجرا نمود، وقتی منصور امام صادق ع را دید، با کمال خشم و تندي به آنحضرت رو کرد و گفت:
« خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم آيا در مورد سلطنت من اشکال تراشي ميکني ؟»
امام فرمود آنکس که چنين خبري به تو داده دروغگو است ...
ربيع ميگويد: امام صادق( عليه السلام) را ديدم هنگام ورود لبهايش حرکت ميکرد و هنگامی که کنار منصور نشست لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر ميشد .
وقتي که امام صادق( عليه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم و عرض کردم:
شما که وارد بر منصور شديد منصور نسبت به شما بسيار خشمگين بود ولي وقتي که نزد او آمديد ذکری زمزمه میفرمودید و با گذشت زمان خشم او کم شد
امام صادق( عليه السلام) فرمود : زیر لب به خواندن دعاي جدم امام حسين ( عليه السلام) مشغول بودم:
يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام
« اي نيرو بخش من هنگام دشواريهايم واي پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسايه رکن استوار وخلل ناپذيرت قراربده »
آتش کشيدن خانه امام صادق(عليه السلام)
مفضل بن عمر مي گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه ومدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، او اين دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق( عليه السلام) را سوزانيد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( عليه السلام) آمد و میان آتش گام برمي داشت و ميفرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّري اَنا بنُ اِبراهِيمَ خَليلِ اللهِ
« منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ وريشه دراطراف زمين پراکنده اند منم فرزند ابراهيم خليل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»
برنامه قتل امام صادق (عليه السلام)
سرانجام منصور نتوانست پيشرفت امام و عظمت او را تحمل نمايد و به شهادت ایشان از طريق مسموم کردن اقدام نمود.
اين نکته راناگفته نگذاريم که بني عباس درس مسموم کردن امامان رااز پيشوايان راستين خود، يعني بني اميه آموختند. معاويه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکرياني دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود ميداد.
منصور توسط والي خود در مدينه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند و بعد حيله گرانه به گريه و زاري و عزاداري او پرداخت. اينکه در امر شهادت امام، منصور دست داشته جاي شکي براي ما نيست، زيرا که خود بارها گفته بود که او چون استخواني درگلويم گير کرده است.
امام در سالهاي آخر عمر خود شديداً لاغر و ضعيف شده بود و به تعبير يکي از افرادي که امام را درآن روزگار ديده بود از او چيزي نمانده بود جز سرش، سراسرزندگيش به دشواري وسختي ورنج آفريني گذشته بود. و در سالهاي آخر عمر بر ميزان محدوديت و احضار و تهديد ایشان اضافه ميشد که اين خود بر خستگي و ضعف تدریجی امام مي افزود.
روزي منصور به وزير دربارش « ربيع » گفت همين اکنون جعفربن محمد (امام صادق( عليه السلام)) را در اينجا حاضر کن .
ربيع فرمان منصور را اجرا نمود، وقتی منصور امام صادق ع را دید، با کمال خشم و تندي به آنحضرت رو کرد و گفت:
« خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم آيا در مورد سلطنت من اشکال تراشي ميکني ؟»
امام فرمود آنکس که چنين خبري به تو داده دروغگو است ...
ربيع ميگويد: امام صادق( عليه السلام) را ديدم هنگام ورود لبهايش حرکت ميکرد و هنگامی که کنار منصور نشست لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر ميشد .
وقتي که امام صادق( عليه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم و عرض کردم:
شما که وارد بر منصور شديد منصور نسبت به شما بسيار خشمگين بود ولي وقتي که نزد او آمديد ذکری زمزمه میفرمودید و با گذشت زمان خشم او کم شد
امام صادق( عليه السلام) فرمود : زیر لب به خواندن دعاي جدم امام حسين ( عليه السلام) مشغول بودم:
يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام
« اي نيرو بخش من هنگام دشواريهايم واي پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسايه رکن استوار وخلل ناپذيرت قراربده »
آتش کشيدن خانه امام صادق(عليه السلام)
مفضل بن عمر مي گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه ومدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، او اين دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق( عليه السلام) را سوزانيد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( عليه السلام) آمد و میان آتش گام برمي داشت و ميفرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّري اَنا بنُ اِبراهِيمَ خَليلِ اللهِ
« منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ وريشه دراطراف زمين پراکنده اند منم فرزند ابراهيم خليل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»
برنامه قتل امام صادق (عليه السلام)
سرانجام منصور نتوانست پيشرفت امام و عظمت او را تحمل نمايد و به شهادت ایشان از طريق مسموم کردن اقدام نمود.
اين نکته راناگفته نگذاريم که بني عباس درس مسموم کردن امامان رااز پيشوايان راستين خود، يعني بني اميه آموختند. معاويه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکرياني دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود ميداد.
منصور توسط والي خود در مدينه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند و بعد حيله گرانه به گريه و زاري و عزاداري او پرداخت. اينکه در امر شهادت امام، منصور دست داشته جاي شکي براي ما نيست، زيرا که خود بارها گفته بود که او چون استخواني درگلويم گير کرده است.
۱.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.