از سر شب که از این کوچه گذر داشتهای
از سر شب که از این کوچه گذر داشتهای
با خودت چند سبد عطر مگر داشتهای؟
سینه آغشته به بوی تن تو گشت عزیز
آه با این دل من قصد دگر داشتهای...
من دیوانه تمام نظرم پیش تو بود
تو به دیوانهی خود هیچ نظر داشتهای؟!
من از آن ناز تو احساس خطر دارم و تو
تا به حال از کسی احساس خطر داشتهای؟!
حال افسرده من را تو نمیدانی چیست!
بغض در کنج گلو، دیدهی تر داشتهای؟!
تیشه بر ریشه من میزدی و خندیدی!
جای مرهم به خیالم که تبر داشتهای!!
طعنه بر حال بدم میزدی و میرفتی
تو از احوال دل من چه خبر داشتهای؟!
رفتی و بوی تنت ماند در این کوچه و شهر
بیخبر بودم و تو قصد سفر داشتهای... 🦋🦋
عصرت بخیرونیکی جانانم
#saharshehim💖
با خودت چند سبد عطر مگر داشتهای؟
سینه آغشته به بوی تن تو گشت عزیز
آه با این دل من قصد دگر داشتهای...
من دیوانه تمام نظرم پیش تو بود
تو به دیوانهی خود هیچ نظر داشتهای؟!
من از آن ناز تو احساس خطر دارم و تو
تا به حال از کسی احساس خطر داشتهای؟!
حال افسرده من را تو نمیدانی چیست!
بغض در کنج گلو، دیدهی تر داشتهای؟!
تیشه بر ریشه من میزدی و خندیدی!
جای مرهم به خیالم که تبر داشتهای!!
طعنه بر حال بدم میزدی و میرفتی
تو از احوال دل من چه خبر داشتهای؟!
رفتی و بوی تنت ماند در این کوچه و شهر
بیخبر بودم و تو قصد سفر داشتهای... 🦋🦋
عصرت بخیرونیکی جانانم
#saharshehim💖
- ۷۲۸
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط