شبی پکر بودم لوس شده بودم و دلتنگ بغض کرده بودم و به مهز

شبی پکر بودم لوس شده بودم و دلتنگ بغض کرده بودم و به مهز این که زنگ زد بغضم سر باز کرد دلم بغلش رو میخواست دستاش رو فهمید خوب نیستم اروم زمزمه کرد چشماتو ببند تا وقتی نگفتم باز نکن چشمام و روی همدیگه گزاشتم رو سرم رو روی دستم شروع کرد حرف زدن
الان ساعت 8.48 دقیقه شبه لب دریا کنار همدیگه نشستیم دستات توی دستام فشارشون میدم برات اهنگ میخونم بغلت میکنم
و من غرق در ارامش شده بودم با همین چندتا کلمه حرفش
پا میشیم باهمدیگه کنار اب راه میریم اب پاهامون رو خیس میکنه دستام رو دورت میپیچم به سمت کلبه میریم باهمدیگه میشینیم حرف میزنیم سرتو روی پاهام میزاری دستمو فرو میکنم بین موهات و......
انقدر گفتو گفت که دیگه این جا نبودم اون جا توی اون کلبه چوبی سرم روی پاهاش همون جا دلم میخواست دنیا واسه همیشه وایسه.....
خلاصه بگم لازم نیست حتما ادمی کنارتون باشه تا بتونه ارومتون کنه کافیه قلب هاتون بهم نزدیک باشه اون وقت همه چیز حله
دوست دارم توت فرنگی من ♥️

22.اسفند 1400
9.51pm
دیدگاه ها (۰)

یسریام تو اوج تاریکی نورمیشن براتوسط تنگنای زندگیت خون میشن ...

دوست داشتن که لباس تن نیستکه هر وقت دلت نخواست عوضش کنیخدا ن...

بودنت مزه توت فرنگی میده دلبر🤗🍓خوشحالم که هستی که صبحات بامن...

و من دارم خفه میشم از این بغضی که انگار هرگز تمومی نداره قد ...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۲#

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ¹⁵..و اون سریع فشار دستاش رو دورم کم کرد و ب...

امروز می‌خوام در مورد یک موضوعی حرف بزنم این باشه دلم واسه م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط