شبی پکر بودم لوس شده بودم و دلتنگ بغض کرده بودم و به مهز
الان ساعت 8.48 دقیقه شبه لب دریا کنار همدیگه نشستیم دستات توی دستام فشارشون میدم برات اهنگ میخونم بغلت میکنم
و من غرق در ارامش شده بودم با همین چندتا کلمه حرفش
پا میشیم باهمدیگه کنار اب راه میریم اب پاهامون رو خیس میکنه دستام رو دورت میپیچم به سمت کلبه میریم باهمدیگه میشینیم حرف میزنیم سرتو روی پاهام میزاری دستمو فرو میکنم بین موهات و......
انقدر گفتو گفت که دیگه این جا نبودم اون جا توی اون کلبه چوبی سرم روی پاهاش همون جا دلم میخواست دنیا واسه همیشه وایسه.....
خلاصه بگم لازم نیست حتما ادمی کنارتون باشه تا بتونه ارومتون کنه کافیه قلب هاتون بهم نزدیک باشه اون وقت همه چیز حله
دوست دارم توت فرنگی من ♥️
22.اسفند 1400
9.51pm
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.