آرآم

آرآمــــــــ.
تکپآرتی V





چه روز های سختی
چه شبای تنهایی

با بی رحمی کامل از تخت بلند شد

تهیونگ: این دیگه چه وضعشه

عصبانی و در کمال ناباوری گوشیشو چک کرد و پرت کرد توی آینه

تهیونگ: چی میشد همتون میمردید

با همون لب زخمیش شروع کرد به وحشیانه کندن زخم کنار لبش

لبش داشت خونریزی میکرد
فقط نیاز بود یکی جاشو ببوسه
جای زخم بوسه هاش...
هنوز کنار لبش بود...

تهیونگ:دختر مرتیکه تمومش کن شت

اون زیادی دیوونه شده بود
فقط داشت جون میداد

کم کم داشت آروم میگرفت
تهیونگ: تو ذهن من مردی
حتا براش گریه نکردم... .

اره چه خیانت بدی...
چه روانیه بدی رو بازی داد

همه مناسبت هارو تنها بود
همشون!

حتا روز تولدش...
کادوی تولدش؟ فوت کردن شمع 30 سالگیش

با نا امیدی توی شب برفی توی سئول میچرخید
پیاده تنها توی اون خیابون های بی انتهای سئول میچرخید

اگر تنها یک نفر در راه به من لبخند زند و کریسمس را برایم آرزو کند از پل طلایی نخواهم پر کشید.

قرار بود خودکشی کنه
ارزششو نداشت
یه دختر دیگه نبود شبا نوازشش کنه بگه در گوشش

"خوب بخوابی تهوینگم"

فقط تظاهر کردی ما دوستیم...
این شد خوب بخوای تهیونگم؟

چه فرشته ای
همه فرشته هاشون دورمه

همینجور راه میرفت و تصور میکرد گذشتشو
رسید به یه پارکی

دختر های جوونی باهم داشتن برف بازی میکردن

حالا این تهیونگ بود که هیچ خانواده ای نداشت...
خونه سردی داشت
خونه فقط 4تا دیوار و یه سقف نیست....
خونه یعنی اینکه ترکم نکنی...
خونه یعنی اینکه بغلت تو بخوابم

سر از کار هیچکس درنمیورد
تا اینکه احساس کرد گوله برفی توی صورتش پرتاب شده
درسته داشت کور میشد
بزور برف رو از صورتش زد کنار
دختر قد کوتاهی دویید سمتش

دخترک: هیییی اقا خوبین؟؟

تهیونگ با دیدن دختر
احساس کرد
زنده شده...

چه موهای زیبایی
چه چشم و ابروی زیبایی
فقط غرق در اقیانوس زیبایی دخترک شده بود

دخترک همش داشت حال تهیونگ رو میپرسید و عذرخواهی میکرد
ولی تهیونگ گوشاش از دنیا کر شده بود
فقط صدای نازک دختر تو گوشاش بود

-ببخشید
-حالتون خوبه؟

تهیونگ اهمیتی نداد و لب زد

اگه میخوای جبرانش کنی میتونی به یه قهوه دعوتم کنی!

چه شروعی
این بود از زندگی جدیدش
دیگه مجبور نشد از پل طلایی بپره چون سر راه یکی اونو عاشق خودش کرد!
____________________________________-
اَز جِکسـ ـو... .
پآیآن....