عاشقانه های شبنم
من گریه دارم نازنینم شانه ات کو
آن دَم زدن ها از دلِ دیوانه ات کو
همچون گلی بر خاکِ گلدانت نشستم
مشتاقِ بارانم ، پرِ پروانه ات کو
گفتی بیا انبار دل پر گشته جانا !
من آمدم ، جانان من ! پس خانه ات کو
چشم انتظارم وا کنی لب را به زودی
حرف و سخن های خوش و جانانه ات کو
همچون کبوتر بر لبِ بامت نشستم
پَر خسته ام پس ظرف آب و دانه ات کو
ای قصه ی گوی ناب شیرین زاده ی من!
فرهاد کوه بی ستون ! افسانه ات کو
با بویِ گیسویت رسیدم تا به اینجا
رو کن به ما ، شرمی مکن ، آن شانه ات کو...
آن دَم زدن ها از دلِ دیوانه ات کو
همچون گلی بر خاکِ گلدانت نشستم
مشتاقِ بارانم ، پرِ پروانه ات کو
گفتی بیا انبار دل پر گشته جانا !
من آمدم ، جانان من ! پس خانه ات کو
چشم انتظارم وا کنی لب را به زودی
حرف و سخن های خوش و جانانه ات کو
همچون کبوتر بر لبِ بامت نشستم
پَر خسته ام پس ظرف آب و دانه ات کو
ای قصه ی گوی ناب شیرین زاده ی من!
فرهاد کوه بی ستون ! افسانه ات کو
با بویِ گیسویت رسیدم تا به اینجا
رو کن به ما ، شرمی مکن ، آن شانه ات کو...
۹.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲