دل بر گذر قافله لاله و گل داشت
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي است در اين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چقدر فاصله دست و زبان است
خون ميچکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من ميکنم افشاندن جان است
از راه مرو سايه که ان گوهر مقصود
گنجي است که اندر قدم راهروان است...
🎙"هوشنگ ابتهاج"
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي است در اين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چقدر فاصله دست و زبان است
خون ميچکد از ديده در اين کنج صبوري
اين صبر که من ميکنم افشاندن جان است
از راه مرو سايه که ان گوهر مقصود
گنجي است که اندر قدم راهروان است...
🎙"هوشنگ ابتهاج"
۴.۹k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.