𝙩𝙝𝙚 𝙡𝙤𝙫𝙚 𝙤𝙛 𝙖 𝙢𝙖𝙛𝙞𝙖
𝙩𝙝𝙚 𝙡𝙤𝙫𝙚 𝙤𝙛 𝙖 𝙢𝙖𝙛𝙞𝙖
پارت اول
داشتم فکر میکردم.....
اون چشمای سیاه و درشت
اون موهای سیاه و قرمز کوتاه
آدامس نعنایی که همیشه میجوه
مچ بندی که همیشه دستشه
موتوری که همیشه باهاش میره کلاب
همه اونا.......
باعث شده بود که نتونم رو کارم تمرکز کنم
چند روز پیش تو بار این دختر رو دیده بودم و از اون روز به بعد از ذهنم بیرون نمیره
اون دختر مگه کی بود که من تو یه نگاه تونسته بودم دلمو بهش ببازم؟
_ یونگی؟ صدامو میشنوی وسط جلسه ایما
+ چی؟ اها اره ادامه بده
نامجون با قیافه ای که به خودش گرفت فهموند که دیگه باید روی کارمون تمرکز کنم و به چیز دیگه ای فکر نکنم
_شخص سوم_
دختره بعد از آخرین ضربش به کیسه بوکس، مچ بندشو در آورد و انداخت یه گوشه از اتاق تمرین
بازم تو یکی از کلاب ها با یکی از مافیاهای حرومزاده معامله داشت
با اینکه میدونست بازم خودش معامله رو میبره اما رفت تا آماده بشه
هنوز به خاطر تمرین بوکس عرق میریخت و نفس نفس میزد
اما با حموم رفتن همشونو برطرف کرد
بعد از خشک و شونه کردن موهای کوتاه سیاه و قرمز رنگش سعی کرد دارک ترین تیپشو واسه کلاب بزنه و موفق هم شد
با کشیدن خط چشمای بلندش به چشمای درشت و کشیدش و رژ قرمز تیره به لبای خوش فرمش آماده ی رفتن شد
گوشیشو از رو تخت برداشت و عمارت رو به سردسته خدمتکارای پیر اونجا سپرد و رفت سراغ موتور سیاهش
با رسیدن به اون کلاب با کلاس و بزرگ به خاطر بوی الکل و سیگار چشمشو چند لحظه از سر لذت بست
بعد از باز کردن چشماش مرد میان سالی که باهاش قرار داشت رو دید و رفت کنارش
_ از چیزی که فکرشو میکردم خوشگل ترین
+ میتونی بری سر اصل مطلب؟
خیلی سرد جوابشو داد و نشست روی صندلی کنارش
_کیم چانگ سو هستم رئیس بزرگترین شرکت کره جنوبی
+ کیم جین هو هستم رئیس باند 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙚𝙩 𝙥𝙧𝙤𝙤𝙛
_ اولش نمیخواین با یه نوشیدنی همراهیم کنین؟......
پارت اول
داشتم فکر میکردم.....
اون چشمای سیاه و درشت
اون موهای سیاه و قرمز کوتاه
آدامس نعنایی که همیشه میجوه
مچ بندی که همیشه دستشه
موتوری که همیشه باهاش میره کلاب
همه اونا.......
باعث شده بود که نتونم رو کارم تمرکز کنم
چند روز پیش تو بار این دختر رو دیده بودم و از اون روز به بعد از ذهنم بیرون نمیره
اون دختر مگه کی بود که من تو یه نگاه تونسته بودم دلمو بهش ببازم؟
_ یونگی؟ صدامو میشنوی وسط جلسه ایما
+ چی؟ اها اره ادامه بده
نامجون با قیافه ای که به خودش گرفت فهموند که دیگه باید روی کارمون تمرکز کنم و به چیز دیگه ای فکر نکنم
_شخص سوم_
دختره بعد از آخرین ضربش به کیسه بوکس، مچ بندشو در آورد و انداخت یه گوشه از اتاق تمرین
بازم تو یکی از کلاب ها با یکی از مافیاهای حرومزاده معامله داشت
با اینکه میدونست بازم خودش معامله رو میبره اما رفت تا آماده بشه
هنوز به خاطر تمرین بوکس عرق میریخت و نفس نفس میزد
اما با حموم رفتن همشونو برطرف کرد
بعد از خشک و شونه کردن موهای کوتاه سیاه و قرمز رنگش سعی کرد دارک ترین تیپشو واسه کلاب بزنه و موفق هم شد
با کشیدن خط چشمای بلندش به چشمای درشت و کشیدش و رژ قرمز تیره به لبای خوش فرمش آماده ی رفتن شد
گوشیشو از رو تخت برداشت و عمارت رو به سردسته خدمتکارای پیر اونجا سپرد و رفت سراغ موتور سیاهش
با رسیدن به اون کلاب با کلاس و بزرگ به خاطر بوی الکل و سیگار چشمشو چند لحظه از سر لذت بست
بعد از باز کردن چشماش مرد میان سالی که باهاش قرار داشت رو دید و رفت کنارش
_ از چیزی که فکرشو میکردم خوشگل ترین
+ میتونی بری سر اصل مطلب؟
خیلی سرد جوابشو داد و نشست روی صندلی کنارش
_کیم چانگ سو هستم رئیس بزرگترین شرکت کره جنوبی
+ کیم جین هو هستم رئیس باند 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙚𝙩 𝙥𝙧𝙤𝙤𝙛
_ اولش نمیخواین با یه نوشیدنی همراهیم کنین؟......
۱۷.۸k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.