جانم حسن 😍👇🏼💚
مینویسم جگر حیدر و زهرا آمد
آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد
جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد
اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد
نیمۀ ماه خدا،قرص قمر پیدا شد
روزه ام با رطب نام حسن جان وا شد
چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد
گوشۀ لعل لبش وه که چه خالی دارد
برترین سید دنیاست چه شالی دارد
زینت دوش نبی سیر کمالی دارد
مادرش فاطمه با خندۀ او میخندد
دور بازوش علی حرز نجف میبندد
کوری چشم حسودان چقدر ماه شده
یوسف از دیدن او معتکف چاه شده
نقش انگشتری اش عزة لله شده
منکر صلح حسن کافر و گمراه شده
تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است
پسر عاص چنین قافیه را باخته است
عاشق از جلوۀ معشوق سخن میگوید
از می و بوسه به پیمانه زدن میگوید
یک نفر وقت مناجات به من میگوید:
نیمه شب هرکه الهی به حسن میگوید...
...از دل عرش به او فاطمه گوید جانم
شب وصل است و الهی به حسن می خوانم
دست خالی نرود هرکه به او رو بزند
نشده سائل او پرسه به هر کو بزند
پیش او حاتم طایی است که زانو بزند
یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند
می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم
چه می آید به حسن لفظ کریم بن کریم
در حدیث آمده که عقل مجسم حسن است
نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است
بازدم نام حسین بن علی، دم حسن است
حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است
مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست
مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست
از لب او صد و ده کوزه عسل میریزد
آسمان پیش قدم هاش زحل میریزد
از سر و روی حسن واژۀ یل میریزد
به خدا کرک و پر اهل جمل میریزد...
...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد
نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد
بانی جنگ جمل داشت تماشا میکرد
تیغ در دست حسن حل معما میکرد
رجز حیدری اش بود که غوغا میکرد
روی لب های علی خنده شکوفا میکرد
ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بدزدید...حسن نه...ملک الموت آمد
به علی رفته که تیغ سخنش برنده است
مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است
این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است
به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است
رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت
نیزۀ او شتر سرخ جمل را انداخت
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
روزها ذکر من این است و همه شب سخنم
شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم
هرچه داری بده در راه خدا میخواهم
در مناجات سحر از تو تو را میخواهم
بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم
از شما یک سفر کرب و بلا میخواهم
گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم
دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم
#محمد_فردوسی
#شعر#امام_حسن#ولادت_امام_حسن
#امام_حسنی_ام
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.