در تلاطم اخبار ناگواری که گوش و ذهن را آزار میدهد،
در تلاطم اخبار ناگواری که گوش و ذهن را آزار میدهد،
دنبال گمشدهام میگردم،
نمیدانم خودم را کجای شهرتان جا گذاشتهام،
نمیدانم حال خوبم را در کدامیک از سرسرههای شهر فراموش کردم،
آری شهرتان نه شهر من
من حس غربت میکنم در این ناکجا آبادی که نام وطن بر آن نهادید.
خسته شدهام از امیدی واهی و پوچ به آینده تاریکتر از همیشه،
وقتی به خیابان پناه میبرم به لطف ماسکهای تهوعآور فقط میتوانم چشمها را ببینم.
چشمهای مردم را میبینید؟
همه خستهاند،رمق ندارند،شوق زندگی در چشم هیچکس برق نمیزند.
کجا رفت آنمهمه شوق هموطنانم به نوروز و دید و بازدید؟
آری،تلخ شدهام،
تلخیام را به جان دل بشنو،
برادرم،خواهرم،هموطنم
خستهام،خسته از وعدههایی که دادند و بالاجبار پذیرفتیم اما ثمرهای جز عذاب وجدان و پشیمانی برایمان نداشت....
دنبال گمشدهام میگردم،
نمیدانم خودم را کجای شهرتان جا گذاشتهام،
نمیدانم حال خوبم را در کدامیک از سرسرههای شهر فراموش کردم،
آری شهرتان نه شهر من
من حس غربت میکنم در این ناکجا آبادی که نام وطن بر آن نهادید.
خسته شدهام از امیدی واهی و پوچ به آینده تاریکتر از همیشه،
وقتی به خیابان پناه میبرم به لطف ماسکهای تهوعآور فقط میتوانم چشمها را ببینم.
چشمهای مردم را میبینید؟
همه خستهاند،رمق ندارند،شوق زندگی در چشم هیچکس برق نمیزند.
کجا رفت آنمهمه شوق هموطنانم به نوروز و دید و بازدید؟
آری،تلخ شدهام،
تلخیام را به جان دل بشنو،
برادرم،خواهرم،هموطنم
خستهام،خسته از وعدههایی که دادند و بالاجبار پذیرفتیم اما ثمرهای جز عذاب وجدان و پشیمانی برایمان نداشت....
۳۲.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.