هوسوکا..من نه تنها قلب و روحم..بلکه تموم وجودم رو به این
سیاهیه پر برق چشماش کهکشان منه...نفساش...نسیم بهاریه منه...بوی تنش برام مثل عطر بهشت میمونه...آخ هوسوکا..لبخند...مثل نور خورشید...به قلبم گرما و امید میده..
بعد تو میخوای برگردم؟؟؟ من تازه اوژنیمو توی قلب مارسی پیدا کردم چطوری رهاش کنم؟؟
کاش بفهمید...که بدون حضوراون توی زندگیم
هیچ ژنرال کیمی هم وجود نداره...