عاشقانه ها
دفتری آورده ام از جان و دل وصفت کنم
گر قلم یاری کند سلطانِ دل وصفت کنم
واژه ها جاری شده از نوک خامه آتشین
تا به توصیف تو ای جانان دل وصفت کنم
تا قلم گیرم به دستم ذهن غوغا می کند
بسکه شیدای توام سامانِ دل وصفت کنم
هر کلامی من نویسم وصف چشمان گلت
میشوممست از شمیمش خان دل وصفت کنم
یادی از من کن دل بی طاقتم عاصی شده
چونکه میخواهد تو را ریحان دل وصفت کنم
مه لقا مه پاره ای که نور چشمان منی
جان به راهت میدهم دلبان دل وصفت کنم
چون پر کاهی بر آبم، آبم از سر رد شده
باز می خواهم ز نو مرجان دل وصفت کنم
زندگانی پوچ و بی معناست بی تو نازلو
خواهشن با من بمان مهمان دل وصفت کنم
عاشقم من آنچنان میخواهمت از عمق جان
تا به اشعارم در این دیوان دل وصفت کنم
گر قلم یاری کند سلطانِ دل وصفت کنم
واژه ها جاری شده از نوک خامه آتشین
تا به توصیف تو ای جانان دل وصفت کنم
تا قلم گیرم به دستم ذهن غوغا می کند
بسکه شیدای توام سامانِ دل وصفت کنم
هر کلامی من نویسم وصف چشمان گلت
میشوممست از شمیمش خان دل وصفت کنم
یادی از من کن دل بی طاقتم عاصی شده
چونکه میخواهد تو را ریحان دل وصفت کنم
مه لقا مه پاره ای که نور چشمان منی
جان به راهت میدهم دلبان دل وصفت کنم
چون پر کاهی بر آبم، آبم از سر رد شده
باز می خواهم ز نو مرجان دل وصفت کنم
زندگانی پوچ و بی معناست بی تو نازلو
خواهشن با من بمان مهمان دل وصفت کنم
عاشقم من آنچنان میخواهمت از عمق جان
تا به اشعارم در این دیوان دل وصفت کنم
۴.۱k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲