عشق را در سفری بی بازگشت یافتم
در دیاری پر از هیاهو
شهری غریب
که سرشار از صدای ِ خواستن بود
دلم را نگاهی برد
نگاه نجیبانه ای
که قرار را از قلب آرامم ربوده بود ،،،
بعداز آن برق چشمان زیبا
مردی سرگردان شده ام در غربت غریبانه ایی
آنچنان که انگشت نمای خلق گشتم
از شدت دلدادگی ،،،
ای عشق ....
دیریست غریبم در کوی تو بی هیچ آشنایی
نمی یابم راهی
برای برگشت به جِسم خویش
نمیدانم راه را گم کرده ام یاکه دلم را ...