حالا دیگر دیر است
حالا دیگر دیر است
من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام
نشانی خانه های بسیاری را از یاد برده ام
و اسامی آسان نزدیکترین کسان دریا را…!
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست
که دیگر هیچ نامه های به مقصد نمی رسد؟!
نه ری را !
سالها و سالها بود
که در ایستگاه راه آهن
در خواب و خلوت ورودی همة شهرها
کوچه ها ، جاده ها ، میدان ها
چشم به راه تو از هر مسافری که می آمد
سراغ کسی را می گرفتم که
بوی لیموی شمال و
شب حلال دریا را می داد
من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام
نشانی خانه های بسیاری را از یاد برده ام
و اسامی آسان نزدیکترین کسان دریا را…!
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست
که دیگر هیچ نامه های به مقصد نمی رسد؟!
نه ری را !
سالها و سالها بود
که در ایستگاه راه آهن
در خواب و خلوت ورودی همة شهرها
کوچه ها ، جاده ها ، میدان ها
چشم به راه تو از هر مسافری که می آمد
سراغ کسی را می گرفتم که
بوی لیموی شمال و
شب حلال دریا را می داد
۳.۹k
۱۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.