━━━
━━━
🩵-| هر زمان که نامجون رو میبینم، این تئوری داخل ذهنم نوشته میشه:
"پادشاه طبیعت نامجون، بر خلاف تمام جانشینانش روی زمین، مثل انسانها زندگی میکرد. اون عاشق بود، عاشق پژواک نسیم که فقط باعث میشد پروانهها توی دلش به رقص در بیان.
اون دلش رو به صدای نسیم، به پیچیدنش به دور بدنش زمانی که با دوچرخهی محبوبش توی خیابون پدال میزد، باخته بود.
پادشاه طبیعت این حقیقت رو میدونست که بدون اکسیژنی که نسیم بهش هدیه میکرد، هیچوقت نمیتونه انقدر آروم بمونه🪴🫀"
🩵-| هر زمان که نامجون رو میبینم، این تئوری داخل ذهنم نوشته میشه:
"پادشاه طبیعت نامجون، بر خلاف تمام جانشینانش روی زمین، مثل انسانها زندگی میکرد. اون عاشق بود، عاشق پژواک نسیم که فقط باعث میشد پروانهها توی دلش به رقص در بیان.
اون دلش رو به صدای نسیم، به پیچیدنش به دور بدنش زمانی که با دوچرخهی محبوبش توی خیابون پدال میزد، باخته بود.
پادشاه طبیعت این حقیقت رو میدونست که بدون اکسیژنی که نسیم بهش هدیه میکرد، هیچوقت نمیتونه انقدر آروم بمونه🪴🫀"
۲.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.