بیحوصلهترازهمیشهدلتنگصداینابش

[بی‌حوصله‌ترازهمیشه،دلتنگ‌صدای‌نابش،
نشسته‌بودم‌سرکلاس‌وبدون‌هیچ‌توجهی‌به‌حرفای‌استادگوش‌می‌کردم..
صفحه‌گوشی‌روشن‌شدواسمش‌روی‌صفحه،کرورکرورقندتوی‌دلم‌آب‌کرد...
هزارباره‌لعنت‌فرستادم‌به‌استادو‌درس‌و‌دانشگاه‌که‌منه‌نَسخ‌ِصداشو‌اینطوری‌خمـار‌نگه‌می‌داشت...چند‌دفعه‌زنگ زد‌و‌هردفعه‌ریجکت‌کردم‌کلاس‌که‌تموم‌شد‌پرواز کردم‌بیرون‌و‌سریع‌شمارشو‌گرفتم‌ریجکت‌کرد، دوباره‌گرفتم‌و‌بازم‌ریجکت...
دل‌نازک‌بود‌دیگه،چیکارش‌می‌شد‌کرد؟!
رسیدم‌محوطه‌دانشگاه‌و‌کلافه‌روی‌لبه‌جدول‌راه‌می‌رفتم وشمارشومی‌گرفتم‌تا بالاخره‌جواب‌داد‌و‌صداش‌پیچید‌توی‌گوشی:
-ببین‌دخترجون،‌وقتی‌بهت‌زنگ‌میزنم‌یعنی‌دلم‌برای‌صدای‌دلبرت‌تنگ شده،اونقدر تنگ‌که‌هیچی‌حالیم‌نشه‌و‌فقط‌تورو‌بخوام،الانم‌می‌خواستم‌اذیتت‌کنمااا‌ولی‌هم دلم‌نیومدهم‌این‌مادرشوهرت‌تهدیدم‌کرد‌که‌اگه‌جوابتوندم‌ازخونه‌بیرونم‌میکنه...
دل‌و سپرده بودم‌دست‌صدای‌نابشوتوی‌خیالم‌صددفعه‌دور‌مامانش‌گشتم‌و‌بـوسه بارونش‌کردم‌واسه‌خاطراین‌فرمانده ای‌که‌تحوی قلمرو‌قلبم داده بود...
شیطونیم‌گل‌کرد‌و‌زد‌به‌سرم‌اذیتش‌کنم،‌صدامو‌پراز‌بغض‌کردم‌و‌گفتم:
-جواب‌منو‌نمیدی‌آره؟!
خوب‌شدجواب‌دادی‌تابرا‌آخرین‌بارصداموبشنوی...
+چراآخرین‌بار؟!دیوونه شدی؟!
-آره‌دیوونه شدم،وقتی خودموازاین‌بالاپرت‌کردم‌پایین‌میفهمی...
از پشت‌تلفنم‌می‌تونستم‌قیافه‌زردوزارشوتصورکنم‌وتوی‌دلم‌قربون‌صدقش برم...باصدای‌لرزونش‌شروع‌کردبه‌معذرت‌خواهی‌ولی‌من‌تاسه‌شمردم‌وخودم و پرت کردم‌پایین‌وجیغ‌کشیدم...صدای‌یااباالفضل‌گفتنش‌وکه‌شنیدم
فهمیدم‌باورکرده‌وزدم‌زیرخنده...
باخوشحالی‌توام‌باحرص‌گفت:به‌من‌دروووووغ‌میگی‌آره؟!
-نخیرم،دروغ‌نگفتم،واقعا‌پریدم‌ولی‌ازلبه‌جدول❤️]

#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک