تورا که گفته که چنین بیارایی آن روی و موی و ان سینه مرمری
تورا که گفته که چنین بیارایی آن روی و موی و ان سینه مرمرینت را ،که گفته بران بیاویزی همانجایی که دستان من
حلقه میشود به گردن تو انگاه که میکنی با دلم تو طنازی ،مگر نمیدانی حسودم انچنان که بر سینه ریز تو من رشک میبرم ،گناه من چه بوده که بجای حلقه کردن دستان من به دور گردنت به سینه ریز ۴ بسنده میکنی ،،،
یک امشبی بیا در خیال من ودستانت را حلقه کن بر گردن من انگاه کمی نزدیک کن ان دو برگ گل پر حرارت میان صورتت وچشمهایت را. ببند اگر گرم شد لبانت از گرمی لیم تو هیچ مگو که من حرفها دارم امشب باخیال تو ،،،بیا وسر به 5سینه سالها ازتو جدا مانده بگذار وببین
که باتو ازحسرت اغوش تو به اشک وخون ،از هزار بار مردن در فراق تو خواهد گفت...
حلقه میشود به گردن تو انگاه که میکنی با دلم تو طنازی ،مگر نمیدانی حسودم انچنان که بر سینه ریز تو من رشک میبرم ،گناه من چه بوده که بجای حلقه کردن دستان من به دور گردنت به سینه ریز ۴ بسنده میکنی ،،،
یک امشبی بیا در خیال من ودستانت را حلقه کن بر گردن من انگاه کمی نزدیک کن ان دو برگ گل پر حرارت میان صورتت وچشمهایت را. ببند اگر گرم شد لبانت از گرمی لیم تو هیچ مگو که من حرفها دارم امشب باخیال تو ،،،بیا وسر به 5سینه سالها ازتو جدا مانده بگذار وببین
که باتو ازحسرت اغوش تو به اشک وخون ،از هزار بار مردن در فراق تو خواهد گفت...
۶.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.