وقتی نفسام بوی جوونی نمی ده، وفتی صدای استخونامو بیشتر از
وقتی نفسام بوی جوونی نمیده، وفتی صدای استخونامو بیشتر از همیشه موقع بلند شدن و نشستن و راه رفتن میشنوم، وقتی احساس میکنم در محاصره مشکلات ناگریز زندگیام. ترجیح میدم پیر باشم، خیلی پیر، اونقدر پیر که بتونم چند ساعت پای رادیو گلها بشینم و خسته نشم، اونقدر که عجلهای برای بیرون زدن از قاب سیاهوسفید خیالم نداشته باشم. صبور و متین و ساکت مثل سایه یهگوشهای میشینم و دل میدم به تصنیفهای قدیمی.
.
.
۴.۱k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.