شاید اینجا همان جایست که باید بارها برایش میمردیم

شاید اینجا همان جایست که باید بارها برایش میمردیم...
همان مخده های کنار دیوار، همان چرخ خیاطی دستی مادربزرگ همان ایوان که عشق میکردیم میپریدیم وسط حیاط
وای از گلدان هایی که زندگی پدربزرگ بود، فرش دستبافت وسط حال آن هم با گل های قرمز که دل می ربود.
می بینی زندگی فقط همان موقع ها ،
به همان سادگی وسط قهقهه های کودکی مان... زیبا، دلنشین، ساده...
دیدگاه ها (۰)

یکی از رسالتهای دخترای دهه شصتی این بود که یکی از اینهارو بب...

ميگن اين دنيا ديگه مثل قديما نميشه .... به ياد اون روزها كه ...

2000 سال قبل و بعد از میلاد مسیح...!! دنیا همونه که بودیه کم...

قدیما همینقدر ساده بودیمهمینقدر صمیمیدلمون خوش بود به دمپختک...

قهوه های جاویدان ☕ قسمت ۷ / صفحه پنجم :ذوق و شوق تمام وجودم ...

پرسیده بودم چه بویی پرتتان می‌کند به روزهای بچگی؟ جواب داده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط