•|🖤✨|•
•|🖤✨|•
لحظات آخر عمـر شـريف حضـرت زهـرا عليها السلام امـام علـي عليه السلام او را صـدا مي زد امـا پاسـخي نمي شنيد: «يَـا فَـاطِمَـةُ كَلِّمِـينِـي فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛ اى فاطـمه، با من سخن بگو! من پسر عمـوى تو علـى بـن ابـى طالـب هستم».
فاطمه چشمان خود را باز كرد آنگاه هردو گريستند.
بحارالانوار ج43، ص178
|@ghiam_tavabin |
لحظات آخر عمـر شـريف حضـرت زهـرا عليها السلام امـام علـي عليه السلام او را صـدا مي زد امـا پاسـخي نمي شنيد: «يَـا فَـاطِمَـةُ كَلِّمِـينِـي فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛ اى فاطـمه، با من سخن بگو! من پسر عمـوى تو علـى بـن ابـى طالـب هستم».
فاطمه چشمان خود را باز كرد آنگاه هردو گريستند.
بحارالانوار ج43، ص178
|@ghiam_tavabin |
۲.۶k
۰۶ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.