کوله بار گناهانم بر دوشم
کوله بار گناهانم بر دوشم
سنگینی میکرد ...
ندا آمد بر در خانه ام بیا،
آنقدر بر در بکوب تا
در به رویت وا کنم ...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم !!
هر چه بود باز بود ...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم ...؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی ...!
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم
را به روی تو نبسته بودم !
کوله بارم بر زمین افتاد و
پیشانیم بر خاک ...
#دڪتر_انوشه
سنگینی میکرد ...
ندا آمد بر در خانه ام بیا،
آنقدر بر در بکوب تا
در به رویت وا کنم ...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم !!
هر چه بود باز بود ...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم ...؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی ...!
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم
را به روی تو نبسته بودم !
کوله بارم بر زمین افتاد و
پیشانیم بر خاک ...
#دڪتر_انوشه
۷۶.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.