در هیاهوی زندگی دریافتم

در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
دیدگاه ها (۰)

کاش میشد غم هارا فراموش کرد

من و دنیا ..همدیگرو رنگ میکنیم ،من با مداد سیاه، دنیا با مدا...

احکام عشق میگه:‌ دیدنت واجبه‌ بوسیدنت مستحب‌ سکوتت مکروه‌...

تو زندگی خیلی چیزا باختم...اما خودمو نه...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط