تو برای پرستیدن آفریده شدی ، برای بوسیدن ، شاید هم جلوه�ا
تو برای پرستیدن آفریده شدی ، برای بوسیدن ، شاید هم جلوه�ای هستی تا آفریننده�اش هنر خود را به رخ بکشد ، افسوس که نمیدانستی روزی بنده�ای قرار است تورا مخلوق خدای خود قرار دهد و روز و شب هایش را با فکر به تو بگذراند .
فکر تو . . . حتی فکرش نیز میتواند مرا به مرز جنون برساند .
لبانت گویی شراب چندین ساله�ای است به سرخی سیب�های ممنوعه�ی بهشتی ، موهایت تار و پود زندگی ، چشمانت دریایی� که آبی نیست ، رخت زیباتر از ماه و درخشان تر از خورشید ، برق چشمانت طوری است که گویی ستارگان آسمان را دست چین کرده�اند و در چشمان تو نهاده�اند و تمام این�ها تبدیل به تیری شدند که بدون رحمی قلب به زانو درامده�ی من را هدف گرفت ؛ بازهم باید بگویم؟اگر آری که نیازمند توماری هستم برای نوشته�هایم و سال�ها زمان تا بتوانم تک تک جزئیات قابل ستایش تو را بنویسم ..
فکر تو . . . حتی فکرش نیز میتواند مرا به مرز جنون برساند .
لبانت گویی شراب چندین ساله�ای است به سرخی سیب�های ممنوعه�ی بهشتی ، موهایت تار و پود زندگی ، چشمانت دریایی� که آبی نیست ، رخت زیباتر از ماه و درخشان تر از خورشید ، برق چشمانت طوری است که گویی ستارگان آسمان را دست چین کرده�اند و در چشمان تو نهاده�اند و تمام این�ها تبدیل به تیری شدند که بدون رحمی قلب به زانو درامده�ی من را هدف گرفت ؛ بازهم باید بگویم؟اگر آری که نیازمند توماری هستم برای نوشته�هایم و سال�ها زمان تا بتوانم تک تک جزئیات قابل ستایش تو را بنویسم ..
۶.۵k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.