🍀
🍀
من،
خسته و مجروح، به دنبال کوهی برای تکیه کردن،
به دنبال رودی زلال برای دردو دل کردن و درک شدن،
به دنبال نسیمی نوازشگر برای در آغوش کشیده شدن و امنیت،
به دنبال پرتوی خورشیدی برای امید بخشیدن،
در پیِ گلی خوشبو برای بوئیدن و حس خنکی بادی برای چشیدن...
در جستجوی آنچه هستم که نمی دانم، که وجود ندارد...؛
طبیعت سبزی که خودم را، بی هیچ نگرانی، با تمام کاستی هایم به او بسپارم و اعتماد داشته باشم که حواسش به من هست؛
آن درختی که خودم را هر چند ناشیانه و پر از کم، به او تقدیم کنم و آرامش بگیرم...
همچون پروانه ای پرواز کنان با بال هایی از جنس رهایی🦋
من،
خسته و مجروح، به دنبال کوهی برای تکیه کردن،
به دنبال رودی زلال برای دردو دل کردن و درک شدن،
به دنبال نسیمی نوازشگر برای در آغوش کشیده شدن و امنیت،
به دنبال پرتوی خورشیدی برای امید بخشیدن،
در پیِ گلی خوشبو برای بوئیدن و حس خنکی بادی برای چشیدن...
در جستجوی آنچه هستم که نمی دانم، که وجود ندارد...؛
طبیعت سبزی که خودم را، بی هیچ نگرانی، با تمام کاستی هایم به او بسپارم و اعتماد داشته باشم که حواسش به من هست؛
آن درختی که خودم را هر چند ناشیانه و پر از کم، به او تقدیم کنم و آرامش بگیرم...
همچون پروانه ای پرواز کنان با بال هایی از جنس رهایی🦋
۲.۱k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.