متن روزگار
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
شاعر:مهدی حمیدی شیرازی
چقدر زیبا و چقدر عاشقانه چه عشق جاودانه ای چه آفریننده ی وسواسی #آواز_قو
#مرگ_قو_حبیب #عشق #انگیزشی
#model #moda #modeling #estilo
شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
شاعر:مهدی حمیدی شیرازی
چقدر زیبا و چقدر عاشقانه چه عشق جاودانه ای چه آفریننده ی وسواسی #آواز_قو
#مرگ_قو_حبیب #عشق #انگیزشی
#model #moda #modeling #estilo
۶.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.