...وعده‌ها هر چند هی امروز و فردا می‌شوندعاقبت دروازه‌های عا...

...وعده ها هرچند هی امروز و فردا می شوندعاقبت دروازه های عاش...

وقتی خدا برای تو می‌آفرید چشم بوی صدای گرمِ تو را تا چشید چش...

روی یک پله، درِ خانه‌ی بی‌فرجامی بتپی، قلب کبوتر بزنی، وا نک...

پدرم، گاه صدا میزندم شعر سپید.... بس که آشفته و رنجور و بهم...

پدرم گاه صدا میزندَم شعر سپیدبس که آشفته و رنجور و به هم ریخ...

شب شرابم و تشویش از خمار صبحدمی دارم چه غمگنانه شب شادی چه ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط