شبی در محفلی با آه و سوزیشنیدستم که مرد پاره‌دوزیچنین می‌گفت...

مرغ سحرناله سرکنداغ مرا تازه‌تر کنزآه شرربار این قفس رابرشکن...

هر کسی کام دلی آورده در کویت به دستما هم آخر در غمت خاکی به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط