هر دفه گوشش میدم یاد روزایی میوفتم که فکر میکردم دیگه رسیدم ...

طبق معمول، بازم همون ژست همیشه، دستش و حائل کرده بود بین صور...

پارادوکس ینی با نفس بند اومده از خواب میپرم و چشمام از کابوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط