می زنم عینک به چشمم درس می خوانم ولی پنج ساعت روی یک خط ماند...

- بهتر نبودبه جای اینکه نطفه ی مرادر رحم مادر بکاری؛بذری می ...

مثل قطب شمال شده اموقتی هستی ،همیشه روزوقتی نیستی ،همیشه شب ...

میزنم عینک به چشمم،درس میخوانم،ولی...پنج ساعت روی یک خط ماند...

مانند ماهی های دور افتاده از دریا،وقتی نمی بینم تو را حال بد...

بعد از تو عاقل می شوم...! بی هیچ تردیدی..حتی ڪمی هم عشق را ت...

نَبضـِ اِحسـاسْــ:دیگر نمی فهمم چه باید کرد؛ کافیست!این امتح...

لبخندِ تو یک آلتِ قتــّاله‌ی محض استکافــی‌ست که بر گونه‌ی ت...

*** چال گونه***چال روی گونه ات آخر مرا دق می دهدخواهشا دولت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط