•|همونطور که داشت دونه دونه نارنگیارومیچید تو ظرف پرسید:راست...

•|دلم یه خونه آجری قدیمی میخواد، با یکمی بوی نم و گل های باغ...

•|توی فرودگاه یه سالن بزرگ بود.یه شیشه بزرگ قدی مسافر ها روا...

•|چه خوش گفت سیمین‌بهبهانی عزیز: چه‌ مرگ‌ها آزموده‌ام ولی‌ ش...

•|یه جوری زندگی کنید که دو سالِدیگه حسرت این روزاتونو نخورید...

•|قدیمیا‌خوب‌فهمیده‌بودناززندگی‌چی‌میخوان!حیاط‌حوض‌آسمون چن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط