فیک عشق همیشگی
فیک عشق همیشگی
(از زبون هارلی )
اه بازم یه روز مزخرف دیگه بلند شدم کارای لازم رو کردم رفتم بیرون یکم گشت گذار آخه خیلی وقت بود بار نرفته بودم رفتم یه لباس گرفتم تا شب آماده بشم برم بار خب امروز روز آخر قرار داد با بار جوکر دارم و آخرین روزیه که چشم به چشاش میفته خب به هر حال رفتم خرید لباسم رو خریدم برگشتم خونه ساعت دو بود یه چیزی خوردم نشستم پا فیلم شد ساعت چهار چقد زود گذشت خب ولشکن برم حموم یه دوش ده مینی کردم امدم بیرون کارام کردم لباسم رو پوشیدم آرایشم کردم خب اینم از این تموم شد سوار ماشین شدم حرکت کردم بعد چند دیقه رسیدم پیاده که شدم کل خاطراتم با پودینگ آمد جلو چشم یه بغضی اومد ولی نگهش داشتم رفتم داخل که یهو پودینگ رو با یه دختر دیدم که در حال بوسیدن هم بودن از وضعیت پودینگ معلوم بود مست نیست این تا دیروز می گفت پشیمونم الان اینجا داره یه کی دیگه رو بوس میکنه نامرد دارم براش وایسا سریع رفتم رو استیج و خوندم (آهنگی که هارلی می خونه رو میزارم و همینطور لباس )
از زبونه جوکر
امروز روز آخری بود که هارلی میاد و اهنگ می خونه حالم خوب نبود خیلی دلم براش تنگ شده کاش هیچ وقت اون کارو باهاش نم کردم یه دختری هست اسمش آلیا است خیلی بهم میچسبه نشسته بودم دیدم هارلی از در اومد تو لباسش خیلی باز بود همه نگاهشون رفت روی هارلی یهو اون دختره بوسیدم نگاه های کفری هارلی رو میدیدم یهو هارلی رفت دختر رو پرت کردم گفتم ببرنش اتاق شکنجه خودم رفتم نشستم که اجرای هارلی رو ببینم
چند دقیقه بعد
اجرا تموم شد هارلی رفت نشست خواستم برم پيشش که دیدم رفت کنار یه مرد نشست خیلی عصبی بودم هارلی که بلن شد رفت رفتم یه تیر تو مغزش خالی کردم رفتم پیش هارلی رفتم تو اتاق که در باز کردم یهو
ببخشید فردا پارت بعد رو میزارم شرت هم حالا حالا نمیزارم بوس بوس 😍😍
(از زبون هارلی )
اه بازم یه روز مزخرف دیگه بلند شدم کارای لازم رو کردم رفتم بیرون یکم گشت گذار آخه خیلی وقت بود بار نرفته بودم رفتم یه لباس گرفتم تا شب آماده بشم برم بار خب امروز روز آخر قرار داد با بار جوکر دارم و آخرین روزیه که چشم به چشاش میفته خب به هر حال رفتم خرید لباسم رو خریدم برگشتم خونه ساعت دو بود یه چیزی خوردم نشستم پا فیلم شد ساعت چهار چقد زود گذشت خب ولشکن برم حموم یه دوش ده مینی کردم امدم بیرون کارام کردم لباسم رو پوشیدم آرایشم کردم خب اینم از این تموم شد سوار ماشین شدم حرکت کردم بعد چند دیقه رسیدم پیاده که شدم کل خاطراتم با پودینگ آمد جلو چشم یه بغضی اومد ولی نگهش داشتم رفتم داخل که یهو پودینگ رو با یه دختر دیدم که در حال بوسیدن هم بودن از وضعیت پودینگ معلوم بود مست نیست این تا دیروز می گفت پشیمونم الان اینجا داره یه کی دیگه رو بوس میکنه نامرد دارم براش وایسا سریع رفتم رو استیج و خوندم (آهنگی که هارلی می خونه رو میزارم و همینطور لباس )
از زبونه جوکر
امروز روز آخری بود که هارلی میاد و اهنگ می خونه حالم خوب نبود خیلی دلم براش تنگ شده کاش هیچ وقت اون کارو باهاش نم کردم یه دختری هست اسمش آلیا است خیلی بهم میچسبه نشسته بودم دیدم هارلی از در اومد تو لباسش خیلی باز بود همه نگاهشون رفت روی هارلی یهو اون دختره بوسیدم نگاه های کفری هارلی رو میدیدم یهو هارلی رفت دختر رو پرت کردم گفتم ببرنش اتاق شکنجه خودم رفتم نشستم که اجرای هارلی رو ببینم
چند دقیقه بعد
اجرا تموم شد هارلی رفت نشست خواستم برم پيشش که دیدم رفت کنار یه مرد نشست خیلی عصبی بودم هارلی که بلن شد رفت رفتم یه تیر تو مغزش خالی کردم رفتم پیش هارلی رفتم تو اتاق که در باز کردم یهو
ببخشید فردا پارت بعد رو میزارم شرت هم حالا حالا نمیزارم بوس بوس 😍😍
۲.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.