🄿🅃14

-صورتمو ب صورتش نزدیک کردمو با تمام وجودم بوسش کردم
جونگ کوک:وای لباش خیلی خوشمزسس ... هرچقد لباشو میخوردم سیر نمیشدم
(پرش زمانی ب ا.ت و هیونجین🗿🦖)
هیونجین:ا.ت راه این خیلی دوره شاید مثلا 2 ساعت اینا برسیم ب اونجا
×اشکال نداره فقد برسیم اونجا من اون مرتیکه رو بکشم
~دقیقا منظورت کیه؟
×جونگ کوک
~اونو بکشیییی؟؟؟؟؟ (با تعجب و فریاد)
×ارع ... بکشمش و از دستش راحت بشیم.
نمیبینی چقد بلاها از وقتی ک اومده تو بند مافیا سرمون أورده
~اوکی ولی کشتن اون کار خطرناکیه
×اشکال نداره.... من برای نجات دوستم هر کاری میکنم
راسی نگه دار اینجا من چندتا خوراکی بخرم گشنمه
~اوک
×خب کارتتو بده
~چه کارتی؟
× کارت دیگه میرم وسایل بخرم
~ب من چ چرا پولای منو تموم میکنی :|
×میدی یا نه؟
~ن
×ت غلط میکنی بده ببینم
~بیااااا
×بیشور اصن میرم برا خودم بخرم برا تو ن
~نخر چیکا کنم
(چن دیقه بعد :/)
×اومدم
~اینا چیه گرفتیییییییی :|||||||
×خوراکیه دیگه
~بابا مگ میخوایم بریم مسافرت 1 ساعت راههه
×بسه دیگه سرمو بردی
ا.ت:نشستم خوراکیامو خوردم... خیلی گشنم بود
(پرش زمانی ب لیسا و جونگ کوک)
لیسا:خیلی دوسش دارم عاشقشم هیچوقت فک نمیکردم عاشق ی مافیا بشم
+لبات خیلی خوبن میدونسی:)؟
-ن ب اندازه لبای تو =)
(بازم لب رفتن😐🗿)
-میگم جی کی
+جانم
-ب نظرت الان وقتش نی ک بگی چرا منو دزدیدی
+خب من ب پدر ا.ت 800 میلیون پول نقد دادم
و قرار بود بعد 1 ماه پولارو بم پس بده و نداد و فرار کرد و الان نمیدونم کجاس
منم بخاطر این تورو دزدیدم
-راسش میدونی...
+چی؟؟
-من خوشحالم ک منو دزدیدی
+چرا؟؟؟ (با تعجب)
-چون اونوقت با تو آشنا نمیشدم
جونگ کوک:گرفتمو بقلش کردم من واقعا عاشق شدم..
.... . . . ........ . . .
ایدامه دالد؛)