❤کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
❤کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا ، آنقدر بر در بکوب تا در به
رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم !
هر چه بود باز بود
...
گفتم : خدایا بر کدامین در بکوبم؟
ندا آمد : این را گفتم که بیایی وگرنه من هیچوقت
درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم ...
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک ..
.
❤مهربان خدایم دوستت دارم...❤
ندا آمد بر در خانه ام بیا ، آنقدر بر در بکوب تا در به
رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم !
هر چه بود باز بود
...
گفتم : خدایا بر کدامین در بکوبم؟
ندا آمد : این را گفتم که بیایی وگرنه من هیچوقت
درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم ...
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک ..
.
❤مهربان خدایم دوستت دارم...❤
۲۳۸
۱۷ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.