گاه وقتی تکسواری به اسارت میرود

گاه ،وقتی تکسواری به اسارت میرود

در نگاهی هستی ایلی به غارت میرود

یا کمان بردار یا بردار چشم از صید خویش

با توام صیاد من!دارد شکارت میرود

فکر کن حس غریب لحظه ای را که در آن

تو کنار ایستگاهی و قطارت میرود!

فکر کن با یک کلاغ و چل کلاغ ساده ای

آبروی جمله ی ایل و تبارت میرود

حس دلگیری شبیه مرگ در تو میدود

اینکه میبینی تمام اعتبارت میرود

سرفه ی تند قطار و رفتن او...مرگ توست

در خیال کوپه ای دار و ندارت میرود... #امین_شیرزادی
دیدگاه ها (۱)

یک عکّاس نوشته بود:یک عکس فوق‌العادهنتیجه‌ی فاصله‌ مناسب عکا...

حرف هایم را نمی فهمی، نگاهم را بفهمآه جانسوزِ دل ِغرق گناهم...

بر ماسه ها نوشتـــــم ..دریای هستی من ، از عشق توست سرشار..ا...

بغل کن بالشت را بعد از این او برنمیگرددبهار ِ مملو از گلهـای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط