بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت
بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت
سخت دلتنگم برای اخم و دعوا کردنت
.
عطر خوبی می زنی از در که بیرون می روی
دلخورم از این همه خود را فریبا کردنت
.
گفتم آیا خسته ای از زندگانی پیش من؟
سخت رنجیدم من از اینگونه حاشا کردنت
.
گفتمت میل سفر دارم تو گفتی صبر کن
خسته ام، دلخسته از امروز و فردا کردنت
.
می شنیدم دیشب آن لحن پر از افسوس را
صورت گریان و آن آه و دریغا کردنت
.
می هراسم از نگاه خیره تو سمت در
رنگ حسرت دارد آخر این تماشا کردنت
.
با زبان بی زبانی حرف خود را گفته ای
می روم دیگر نمی خواهم مدارا کردنت
#فی خالِدون . .
سخت دلتنگم برای اخم و دعوا کردنت
.
عطر خوبی می زنی از در که بیرون می روی
دلخورم از این همه خود را فریبا کردنت
.
گفتم آیا خسته ای از زندگانی پیش من؟
سخت رنجیدم من از اینگونه حاشا کردنت
.
گفتمت میل سفر دارم تو گفتی صبر کن
خسته ام، دلخسته از امروز و فردا کردنت
.
می شنیدم دیشب آن لحن پر از افسوس را
صورت گریان و آن آه و دریغا کردنت
.
می هراسم از نگاه خیره تو سمت در
رنگ حسرت دارد آخر این تماشا کردنت
.
با زبان بی زبانی حرف خود را گفته ای
می روم دیگر نمی خواهم مدارا کردنت
#فی خالِدون . .
۱.۹k
۱۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.