پارت ۵۹ زندگی با بی تی اس
پارت ۵۹ زندگی با بی تی اس
جین: ببند دهنتو
من : واسا ببینم الان شما ها میخواین به مامان بابام بگی
جین : به مامان بابای من چی
جیمین : بستگی داره
من و جین : به چی
تهیونگ : به خودتون
جین : منظورت چیه
جیهوپ : منظورش اینه که اگه شما ها به حرفای ما گوش کنین ما هم دهنمون بسته میمونه
من و جین : این الان گرو کشیه
کوک : اره
جین : شماها دیگه نوبرشین
نامجون : حالا بیخیال ، الان تو خوبی سوگول
من : اره خوبم
شوگا : مطمعنی
من : ای بابا چه قفلی زدین رو من، خوبم دیگه
یه دفعه مامان و بابام اومدن
نامجون تا خواست لپ تابو خاموش کنه زد شکوندش
جیهوپ : اون
شوگا : لپتابو
جیمین : شکوندش
من : اااا سلام
اعضا : سلاامم
مامان و بابام : سلام.
بابام : چرا هل کردید
کوک : ااا هیچی ما هول نکردیم
مامانم : خوبید
من : حالا بیخیال بریم صبونه
موقع صبونه خوردن
کوک برگشت به من و جین نگاه کرد و ابروشو بالا انداخت
جین : ببند نیشتو
جیمین : ارامشتو حفظ کن هیونگ
جین : دهنمو باز نکن
دستمو گذاشتم رو شونه جین
من : اروم باش، اروم بعدا انتقام میگیری
جین پوفی کرد
بعد از ظهر
مامان و بابام رفتن بیرون
اعضا به جز من و جین خواب بودند
رو مبل نشسته بودم و تلوزیون میدیدم
جینم تو اشپز خونه داشت کابینتارو زیر و رو میکرد
جین : اههه لنتیییییییی نگو تموم شده
من : دنبال چی میگردی
جین : نودل
من : منم میخوام
جین : اخخخخ جونننن پیدا کردم
بلند تر داد زدم
من : منم میخوام
جین : فقط یدونه داریم
بدو بدو رفتم تو اشپز خونه
تا خواستیم کشمکش رو شروع کنیم
جین گفت
جین : صب کن صب کن مثل دفعه پیش نودل رو نابود نکنیم . اول نودل رو بپزیم بعد نصف کنیم..
من : اوکی
نودل رو گذاشتیم بپزه
بعد اینکه پخت جین گفت
جین : اول من شروع کنم باشه؟
من : اوکی
جین چاپستیک رو برداشت و خواست فقط یه زره برداره ولی کلشو برداشت تا خواست بخوره زدم زیر قابلمه و کل نودلا ریخت رو سر جین منم رفتم نودلا رو از سر و صورت جین برمیداشتم و میخوردم
مامان و بابام زنگ زدن تهیونگ رفت در رو باز کرد تا اومدن تو با دیدن وضعیت من و جین گفتن
مامان و بابام : اینا قراره یه عمر زیر یه سقف باهم زندگی کنند
تهیونگ : یه نگاه کرد به ما
تهیونگ : چیزی نیس عادت میکنید
جین: ببند دهنتو
من : واسا ببینم الان شما ها میخواین به مامان بابام بگی
جین : به مامان بابای من چی
جیمین : بستگی داره
من و جین : به چی
تهیونگ : به خودتون
جین : منظورت چیه
جیهوپ : منظورش اینه که اگه شما ها به حرفای ما گوش کنین ما هم دهنمون بسته میمونه
من و جین : این الان گرو کشیه
کوک : اره
جین : شماها دیگه نوبرشین
نامجون : حالا بیخیال ، الان تو خوبی سوگول
من : اره خوبم
شوگا : مطمعنی
من : ای بابا چه قفلی زدین رو من، خوبم دیگه
یه دفعه مامان و بابام اومدن
نامجون تا خواست لپ تابو خاموش کنه زد شکوندش
جیهوپ : اون
شوگا : لپتابو
جیمین : شکوندش
من : اااا سلام
اعضا : سلاامم
مامان و بابام : سلام.
بابام : چرا هل کردید
کوک : ااا هیچی ما هول نکردیم
مامانم : خوبید
من : حالا بیخیال بریم صبونه
موقع صبونه خوردن
کوک برگشت به من و جین نگاه کرد و ابروشو بالا انداخت
جین : ببند نیشتو
جیمین : ارامشتو حفظ کن هیونگ
جین : دهنمو باز نکن
دستمو گذاشتم رو شونه جین
من : اروم باش، اروم بعدا انتقام میگیری
جین پوفی کرد
بعد از ظهر
مامان و بابام رفتن بیرون
اعضا به جز من و جین خواب بودند
رو مبل نشسته بودم و تلوزیون میدیدم
جینم تو اشپز خونه داشت کابینتارو زیر و رو میکرد
جین : اههه لنتیییییییی نگو تموم شده
من : دنبال چی میگردی
جین : نودل
من : منم میخوام
جین : اخخخخ جونننن پیدا کردم
بلند تر داد زدم
من : منم میخوام
جین : فقط یدونه داریم
بدو بدو رفتم تو اشپز خونه
تا خواستیم کشمکش رو شروع کنیم
جین گفت
جین : صب کن صب کن مثل دفعه پیش نودل رو نابود نکنیم . اول نودل رو بپزیم بعد نصف کنیم..
من : اوکی
نودل رو گذاشتیم بپزه
بعد اینکه پخت جین گفت
جین : اول من شروع کنم باشه؟
من : اوکی
جین چاپستیک رو برداشت و خواست فقط یه زره برداره ولی کلشو برداشت تا خواست بخوره زدم زیر قابلمه و کل نودلا ریخت رو سر جین منم رفتم نودلا رو از سر و صورت جین برمیداشتم و میخوردم
مامان و بابام زنگ زدن تهیونگ رفت در رو باز کرد تا اومدن تو با دیدن وضعیت من و جین گفتن
مامان و بابام : اینا قراره یه عمر زیر یه سقف باهم زندگی کنند
تهیونگ : یه نگاه کرد به ما
تهیونگ : چیزی نیس عادت میکنید
۲۸.۵k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.