اولین جوانهی اندوهم
اولین جوانهی اندوهم
از لبخند دورت سر برآورد..
قرار نبود بروید،
اما بهاری پژمرده
در میانهی پاییزم نشست
عشقت… نجات بود
یا زخمی کهنه؟
که روشنایی کمجان رویاهایم را
به ریشههای سرد اندوه
زنجیر کرد..
فصلها فرو ریختند
جایی میان پاییز و بهار—
پاییز دوری،
و بهار انتظاری که هرگز نرسید.
و من ماندم...
بی تو،
بی ما.
-مآری
از لبخند دورت سر برآورد..
قرار نبود بروید،
اما بهاری پژمرده
در میانهی پاییزم نشست
عشقت… نجات بود
یا زخمی کهنه؟
که روشنایی کمجان رویاهایم را
به ریشههای سرد اندوه
زنجیر کرد..
فصلها فرو ریختند
جایی میان پاییز و بهار—
پاییز دوری،
و بهار انتظاری که هرگز نرسید.
و من ماندم...
بی تو،
بی ما.
-مآری
- ۱۰.۶k
- ۱۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط