پاتریک :)
باب: پاتریک چرا انقدر ناراحتی؟
پاتریک: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت
باب: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟
پاتریک: نه
باب: پس چی ناراحتت کرده؟
پاتریک: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه.
پاتریک: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت
باب: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟
پاتریک: نه
باب: پس چی ناراحتت کرده؟
پاتریک: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه.
- ۲۳.۲k
- ۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط