جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۸#

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۸#


همینجوری که دست ات تو دستم بود درد بدی بین پهلو هام حس کردم. درد من هی شدید تر میشد انقدر شدید شد که پرستار متوجه شد و اجازه دادن برم بیرون . وقتی به زور از اتاق خارج شدم بچه ها با نگرانی اومدن سمتم و سوال میپرسیدن اما انقدر درد داشتم که بی توجه بهسون رفتم سرویس

هوسوک: اون چش شده
یونگی : وااایی نکنه...سنگ کلیه اش باشه
مانلی: الان زن و شوهر هر کدوم تو یه اتاق دارن درد میکشن
هوسوک: یکی تو اتاق زایمان و یکی دستشویی

چند مین بعد

هوسوک: جیمین هنوز زندست
یونگی: فک کنم ات زایید جیمین هنوز سنگ دفع نکرد

ویو ات

بیدار شدم و توی اتاق دیگه بود . جیمین کحاست چرا نیست که در باز شد

جیمین: بیدار شدی عسلم
ات: جیمین بچه...
جیمین: بچه حالش خوبه فقط یه مشکلی هست
ات : چی؟
جیمین : چیز خاصی نیست فقط داره
ات: چی داره
جیمین: منظورم اینه که داره. دختر نیست یهو در اورد
ات:جیمین چی میگی
جیمین: مهم اینه که سالمه و پسر ماعه من تا الان داشتم یه پسر رو لوس میکردم . مدیونی فکر کنی ناراحتم که دختر نیست تا لوسش کنم...
دیدگاه ها (۱)

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۱۱۰# پارت اخر

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۷#

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۶#

جیمین فیک زندگی پارت ۴۳#

جیمین فیک زندگی پارت ۶۴#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط