ای شمع من بسوز که پروانه میرود

ای شمع ِ من بسوز که پروانه میرود

زین آستان ، صاحب این خانه میرود



ای شهر ِجدِّ اَمجَد و والا تبار من

بنگر حسین چگونه از این خانه میرود



مادر به پای خیز و دعا کن به کاروان

موسای تو اگر چه دلیرانه میرود



مادر ببوس دیده ی گریان دخترم

نازش بکن رقیه به ویرانه میرود



بنگر به اکبرم که چه تعجیل میکند

عباس را ببین که چه مردانه میرود



ای باغبان دگر بنشین در عزای گل

فصل خزان رسیده و پروانه میرود

#حسین_منزوی
#28رجب (آغاز حرکت کاروان #کربلا)
دیدگاه ها (۱۰)

دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد به تعقیب رجب بودم که "ش...

مراسم افتتاح ستاد #حسن_روحانی در ایلام (96/2/6) بهانه ای شد...

مرا خود ز سر نیست چندان خبر که تاج است بر تارکم یا تبر؟ گرم ...

دوان دوان ز فراسوی نور می آیدامین ترینِ کلیمان ز طور می آید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط