شعری متفاوت از هادی نجفی

شعری متفاوت از هادی نجفی

زاغکی قالب پنیری دید
سوی طعمه، طمع کرد و پرید

ناگهان دید روبهِ مکار
به نظاره نشسته است کنار

قبل از آنی که سردهد آواز
روبهک مکر خویش کرد آغاز

گفت ای زاغ ، بیا پنیر از تو
نان ، با بهترین خمیر از تو

در عوض دَم به دَم قار قار کن
اهل باغ و محله را جار کن

تو بگو ای کلاغ خوش آواز
با صدای خوش و پیانو و ساز

روبهان و شغال و موشِ کور
نقشه دارند برای شهر ، جور واجور

طرح خوبی برای صلح و آبادی
بهر زن ، زندگی و آزادی

بلبل و قُمری و کبوتر ، لیک
مانع نقشه‌اند ، از نزدیک

همه را ضدشان بشورانید
لانه‌هاشان همی بسوزانید

کرکس ای لاشخوار ای شیاد
باغ را از وجودشان نما آزاد

ره ببند و بکُش ای کفتار
سودها می‌بری ازین کشتار

هرکه باشد محارب و اوباش
هست سزاوار بهترین پاداش
✦✦┄┅┄፨•....•፨┄┅✦✦
به پنیری فروخت خود را زاغ
او به آتش کشید ، بلبل و باغ

روبه حیله گر ، مشعوف شد
وان کلاغ سلبریت ، معروف شد

گفت روبه ، من انگلستانم
زاغ با طعمه‌اش به دستانم
‌‌ ✦✦┄┅┄፨•....•፨┄┅✦✦
غرش شیر ، ناگهان به گوش آمد
باغ ، بار دگر به هوش آمد

زاغ با روبهان به دام افتاد
آن سلبریت هم ز نام افتاد

هر که دنباله‌ی سلبریت شد
بینی‌اش سوخت آخر و خیط شد ...
دیدگاه ها (۱)

دفاع از ولی فقیه تکلیف همه استسخنرانی طوفانی و جانانه سید ها...

«جامعه ما، خانواده ماست»شهید حاج قاسم سلیمانی: این بی‌حجابه!...

ظهور اتفاق نمی افتد تا اینکه....امام صادق علیه السلام فرمودن...

سرودی که فقط یکبار پخش شد!!این سرود درست بعد از اعلام شکست د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط