بی جهت نیست که دل سمتِ تو عادت دارد
بی جهت نیست که دل سمتِ تو عادت دارد
به نسیمِ سر زلفِ تو حسادت دارد
بی جهت نیست که این چشم به دنبال شماست
جان من در حَرمت میلِ عبادت دارد
سخت کوشیده ام اینبار که در مکتب عشق
اسم و رسمی به کف آرم که سیادت دارد
لشگر غم همه جا هست و سیاهی برپاست
هرکه با نور تو جوشید ,سعادت دارد
ترس از عاقبت کار نداریم که در لشگر تو
مرگ می آید و تن میلِ شهادت دارد
راه را گم نکند آنکه نگاهش به شماست
بی جهت نیست که دل سمتِ تو عادت دارد
به نسیمِ سر زلفِ تو حسادت دارد
بی جهت نیست که این چشم به دنبال شماست
جان من در حَرمت میلِ عبادت دارد
سخت کوشیده ام اینبار که در مکتب عشق
اسم و رسمی به کف آرم که سیادت دارد
لشگر غم همه جا هست و سیاهی برپاست
هرکه با نور تو جوشید ,سعادت دارد
ترس از عاقبت کار نداریم که در لشگر تو
مرگ می آید و تن میلِ شهادت دارد
راه را گم نکند آنکه نگاهش به شماست
بی جهت نیست که دل سمتِ تو عادت دارد
۲۹۷
۱۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.