اولین عشق زندگیم
اولین عشق زندگیم
P11
جوری که بدن هامون بهم متصل بود
( ویو کوک)
یک لحظه چشمامو بستم ولی اون از جاش بلند شد و میخواست بره
من قصد آسیب بهش رو نداشتم فقط میخواستم حالش بهتر بشه همین
وقتی میخواست بیوفته وگرفتمش حس ترس رو توی نگاهش حس میکردم ضربان قلبش روی هزار میزد
+ ولم ....کن
_لون....اههههه.....ا.ت تو الان نمیتونی سر پا وایستی
بزار حالت که بهتر شد بعد برو ..خب ؟
+ نههه....هق ....ولم....هق .....کن
_ ببین هرچی بیشتر تقلا کنی دلم بیشتر اون خون خوشمزت رو میخواد پس آروم بگیر و بخواب فهمیدی؟
براید بغلش کردم و روی تخت گذاشتمش
پتو رو روش کشیدم
_افرین دختر خوب
از اتاق بیرون اومدم و به اتاق خودم رفتم
روی تختم دراز کشید و چشمام رو روی هم گذاشتم
چند دقیقه طول نکشید که خوابم برد
(ویو ا.ت )
بدنم کوفته بود نمیتونستم بخوابم
داشتم به در و دیوار اتاق نگاه میکردم کاغذ دیواری قرمز و مشکی خیلی عجیب بود
یعنی واقعا خون اشامه ؟ واقعا خون آشام وجود داره ؟
داشتم توی ذهنم سوالای احمقانه از خودم میپرسیدم که صدایی مثل صدای ناله شخصی به گوشم خورد
صداش خیلی بلند بود و خیلی هم صداش آشنا بود
؟؟؟؟
جونگ کوکه؟
از روی تخت بلند شدم
در اتاق رو باز کردم صدا از طرف اتاقی از ته سالن می اومد
به سمتش قدم برداشتم
در رو باز کردم
جونگ کوک غرق در عرق روی تخت دراز کشیده بود
صورتش خیس بود و ناله های بلندی میکرد
_ل...لونااا
همیشه اسم یکی رو توی خواب صدا میزد
رفتم کنارش رو دستم رو روی بازوش گذاشتم
آروم تکونش دادم
+ج...جونگ ...کوک....جونگ کوک
یک دفعه چشماش رو باز کرد
P11
جوری که بدن هامون بهم متصل بود
( ویو کوک)
یک لحظه چشمامو بستم ولی اون از جاش بلند شد و میخواست بره
من قصد آسیب بهش رو نداشتم فقط میخواستم حالش بهتر بشه همین
وقتی میخواست بیوفته وگرفتمش حس ترس رو توی نگاهش حس میکردم ضربان قلبش روی هزار میزد
+ ولم ....کن
_لون....اههههه.....ا.ت تو الان نمیتونی سر پا وایستی
بزار حالت که بهتر شد بعد برو ..خب ؟
+ نههه....هق ....ولم....هق .....کن
_ ببین هرچی بیشتر تقلا کنی دلم بیشتر اون خون خوشمزت رو میخواد پس آروم بگیر و بخواب فهمیدی؟
براید بغلش کردم و روی تخت گذاشتمش
پتو رو روش کشیدم
_افرین دختر خوب
از اتاق بیرون اومدم و به اتاق خودم رفتم
روی تختم دراز کشید و چشمام رو روی هم گذاشتم
چند دقیقه طول نکشید که خوابم برد
(ویو ا.ت )
بدنم کوفته بود نمیتونستم بخوابم
داشتم به در و دیوار اتاق نگاه میکردم کاغذ دیواری قرمز و مشکی خیلی عجیب بود
یعنی واقعا خون اشامه ؟ واقعا خون آشام وجود داره ؟
داشتم توی ذهنم سوالای احمقانه از خودم میپرسیدم که صدایی مثل صدای ناله شخصی به گوشم خورد
صداش خیلی بلند بود و خیلی هم صداش آشنا بود
؟؟؟؟
جونگ کوکه؟
از روی تخت بلند شدم
در اتاق رو باز کردم صدا از طرف اتاقی از ته سالن می اومد
به سمتش قدم برداشتم
در رو باز کردم
جونگ کوک غرق در عرق روی تخت دراز کشیده بود
صورتش خیس بود و ناله های بلندی میکرد
_ل...لونااا
همیشه اسم یکی رو توی خواب صدا میزد
رفتم کنارش رو دستم رو روی بازوش گذاشتم
آروم تکونش دادم
+ج...جونگ ...کوک....جونگ کوک
یک دفعه چشماش رو باز کرد
۱۶.۹k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.