اییارقلندردلدلتنگ چرایی تو

۷۵۷
ای یار قلندردل, دلتنگ چرایی تو
از جغد چه اندیشی, چون جان همایی تو
.
.
بخرام چنین نازان, در حلقه جانبازان
ای رفته برون از جا, آخر به کجایی تو
.
.
داده‌ست ز کان تو, لعل تو نشانی‌ها
آن گوهر جانی را, آخر ننمایی تو
.
.
بس خوب و لطیفی تو, بس چست و ظریفی تو
بس ماه لقایی تو, آخر چه بلایی تو
.
.
ای از فر و زیبایی, وز خوبی و رعنایی
جان حلقه به گوش تو, در حلقه نیایی تو
.
.
ای بنده قمر پیشت, جان بسته کمر پیشت
از بهر گشاد ما, دربند قبایی تو
.
.
از دل چو ببردی غم, دل گشت چو جام جم
وین جام شود تابان, ای جان چو برآیی تو
.
.
هر روز برآیی تو, بازیب و فر آیی تو
در مجلس سرمستان, باشور و شر آیی تو
.
.
شمس الحق تبریزی, ای مایه بینایی
نادیده مکن ما را, چون دیده مایی تو...


#مولانا
دیدگاه ها (۲)

۷۵۸دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرا...

۷۵۹چو دیدم گرمی #پروانه را با شمع دانستمکه هر کس می شود #عاش...

۷۵۶سیری ز دیدن تو ندارد نگاه منچون قحط دیده ای که به نعمت رس...

۷۵۵گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط